منظره ی افکار

بسم الله النور
سلام
گاهی بغض ها ، دلتنگی ها ، صداها ، فریادها و ... فقط با نوشتن معنا می شوند.
و این جا ؛
تنها جایی که می توان بدون هیچ دل واپسی فریاد ها را نوشت.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۳
فروردين
پس از فرمایشات رهبری در روز 11 فروردین در جمع ذاکرین و مداحان اهل بیت و جمله ی معروفی که همه آن را پاسخی صریح به سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی قلمداد کردند؛ توئیت آصلاحیه ای از سوی کانال منصوب به آیت الله هاشمی قرار داده شد که در این اصلاحیه تلاش شده بود با به گردن گرفتن اشتباه در تقطیع سخنان آیت الله هاشمی، سخنان ایشان را در مقابل فرمایشات رهبری قرار نداده و اذهان عمومی را نسبت به آیت الله هاشمی از بدگمانی دور کند.




پس از اصلاحیه ی کانال مذکور، قضاوت ها نسبت به آیت الله هاشمی رفسنجانی به دو شکل می تواند صورت بگیرد.

در حالت اول کسانی که نسبت به شخص ایشان بدبین و یا مخالف هستند، با تکیه بر موضع گیری صریح رهبری و سوابق تضاد فکری رهبری و آیت الله هاشمی، این اصلاحیه را یک عقب نشینی استراتژیک قلمداد کرده و همچنان بر موضع مخالفت با آیت الله هاشمی اصرار می ورزند و می گویند که راهی که ایشان می روند یک جاده ی یک طرفه و غیر قابل برگشت است.

در حالت دوم کسانی هستند که این اصلاحیه را قبول می کنند و می گویند که هر کسی ممکن است مرتکب خطا شود و همین اندازه که آیت الله هاشمی خودش را در مقابل رهبری نگذاشته، نشان دهنده ی این است که دلش با نظام و رهبری هست.

اگر در این دو راهی بخواهیم سبک و سنگینی کنیم و همه ی جوانب امر را در نظر بگیریم، نکات ریز ولی حساسی وجود دارد که قابل تأمل خواهد بود.
نکته ی اول: علت بیان آن جمله از سوی رهبری، مقابله ی با شخص بود یا مقابله ی با طرز فکر و انحراف در انقلاب؟
همچنان که در مطلب قبل هم به آن اشاره کردم، رهبری وظیفه ی راهنمایی و مقابله ی با انحرافات در اسلام و انقلاب را دارند و این طور نیست که خود را در مقابل شخصی ببینند تا با او به یکی به دو بپردازند.

نکته ی دوم: وقتی به دشمنان مان نگاه می کنیم و تحلیل آنها را درباره ی تقابل فرمایشات رهبری و توئیت آیت الله هاشمی می بینیم، شاهد این هستیم که آنها اولا از این قضیه بسیار خوشحالند و در ثانی سعی بر این دارند تا به جامعه اینگونه القا کنند که نظام جمهوری اسلامی به یک دو قطبی تبدیل شده که هر کدام از آنها سعی در حذف و ریشه کنی طرف مقابل دارد.
در این لحظه یاد جمله ی معروف انگلیسی "تفرقه بینداز و حکومت کن" می افتیم و شاید لازم باشد در این قضیه دقت بیشتری کنیم.

نکته ی سوم: گاهی اوقات اشتباهات کوچک یک شخص را می شود با اغماض از بین برد ولی پافشاری بر اینکه او اشتباه کرده است، باعث می شود که طرف ناخواسته به اشتباهش ادامه داده و بعدها اشتباهات بزرگتری را با میل و رغبت خودش انجام دهد.

نتیجه: از مجموع نکات فوق به نظر می آید که راه دوم که همان قبول اصلاحیه است بهتر از راه اول است.

البته در اینجا باید دقت شود که ساده لوحانه عمل نکنیم و اینطور نباشد که هر کسی بتواند هر حرفی را بزند و بعدا با یک اصلاحیه یا عذرخواهی یا چیزی مثل این، از زیر قضیه در برود؛ چون همچنان که در مطلب قبلی بیان شد، اینگونه اشتباهات باعث انحراف در اسلام و انقلاب است و نباید راه انحراف باز شود که بستنش خیلی خیلی سخت است.
پس ضمن اینکه راه دوم را در پیش می گیریم ولی دقت مان بر روی مسائل اسلام و انقلاب به مراتب بیشتر خواهد شد و نخواهیم گذاشت که انحرافی به وجود بیاید.
  • یه طلبه
۱۲
فروردين

این روزها، تقابل و تضاد فکری و بینشی رهبری با رئیس جمهور و رئیس تشخیص مصلحت نظام جلوه ی دیگری پیدا کرده و به اصطلاح هر دو طرف به کلیدواژه های طرف مقابل حمله می کنند.
اگر نسبت به خوبی ها و بدی های این مساله چشم پوشی کنیم؛ نکته ی مهمی که در این بین حائز اهمیت است، علت چنین موضع گیری هایی به خصوص از طرف رهبری است.

برخی بر رهبری ایراد می گیرند که این گونه مواضع و سخنان در شأن ولی فقیه نیست و باعث خدشه به جایگاه مهم رهبری است و ایشان نباید خود را در مقابل این افراد قرار دهد و با آنها یکی به دو کند.

اما نظر بنده کاملا مخالف این قضیه است.

رهبری برای مردم راهنما است و این راهنما وظایفی را دارد و همان طور که می دانیم در اسلام ما موظف به تکلیفیم، نه موظف به نتیجه.

رهبری لازم نیست که مردم را به مقصد برساند ولی وظیفه دارد که راه رسیدن به مقصد را نشان داده و مردم را نسبت به آن آگاه سازد.(1)



وقتی دو نفر روحانی مبارز و انقلابی و مسئول در سمت های مختلف نظام جمهوری اسلامی، که حداقل ادعای اجتهاد دارند، چه سهوا و چه عمدا، اسلام را به اشتباه برای مردم بیان کنند، وظیفه ی رهبری چیست؟

این اشتباهات وقتی از سوی مسئولینی که مردم آنها را انقلابی می دانند و حرف شان را حرف انقلاب قلمداد می کنند، بیان می شود و بارها بر آن تاکید می شود، دیگر حرف یک روحانی ساده ی مثلا منبری نیست؛ حرف حرف اسلام و انقلاب است.

اگر مردم اسلام و انقلاب قلابی را به جای اصل قبول کنند، دیگر هیچ ارزشی برای اصل انقلاب نمی ماند. چون انقلاب و اسلام اصلی ارزشمند است و نگهداری آن هزینه بر است؛ مثل طلا که ارزشمند است و حفاظت از آن هزینه و تلاش می خواهد. حال اگر مردم اشتباها فکر کنند که اسلام و انقلابی وجود دارد که هزینه بر نیست؛ خب طبیعی ست که اسلام بی هزینه و انقلاب راحت را ترجیح می دهند.

اسلام وقتی اشتباه شناخته شود، نتیجه اش حکمیت درست کردن برای علی علیه السلام است.

اسلام وقتی اشتباه شناخته شود، نتیجه اش تحمیل صلح به حسن علیه السلام است.

اسلام وقتی اشتباه شناخته شود، نتیجه اش مرتد دانستن حسین علیه السلام است.

برنامه ای که آقای روحانی و آیت الله هاشمی رفسنجانی در حال اجرایش هستند یا به خاطر اشتباه است، و یا چون خوب می دانند که تحریف اسلام و انقلاب چه نتیجه ای را خواهد داشت چنین می کنند، که ... .

در هر صورت چه دانسته و چه ندانسته، این انحراف باعث انحراف اسلام است و سبب از دست رفتن انقلاب اسلامی ست، پس ایستادن در مقابل چنین انحرافی نه تنها کسر شأن برای ولی فقیه و ضربه به جایگاه رهبری نیست بلکه عین انجام وظیفه است.

از همین جاست که می توان علت حمایت صریح و شفاف رهبری از آیات عظام جنتی و یزدی و مصباح را فهمید. اصل اسم بردن از ایشان برای جلوگیری از انحراف اسلام و انقلاب است. وقتی علی علیه السلام "أین عمار" می گوید یعنی فضا فضای غبار آلودی ست که باید عمارها روشنگری کنند و وقتی دیگر عماری وجود ندارد، خود علی علیه السلام مجبور به روشنگری می شود.

علاوه بر علت فوق، دلیل دیگر این گونه مواضع صریح رهبری اینست که باید توجه داشته باشیم که تاریخ و مردم آینده چه قضاوتی در مورد این زمان جمهوری اسلامی می کنند. مثلا اگر حسین علیه السلام در روز عاشورا در مقابل سپاه چند هزار نفری عمر سعد شروع به نصحیت و موعظه می کند، علاوه بر راهنمایی به سوی حق، می خواهد به تاریخ و آیندگان بفهماند که قصد من جنگ نبوده و نیست و قصد اصلاح امور را داشتم و الا چرا باید قول زمین و باغ و خانه ی بهتر را به عمر سعد بدهد؟ مگر از مرگ می ترسید؟ که اگر می ترسید می توانست مثل عبدالله بن عمر با یزید بیعت کند و زندگی راحتی داشته باشد. حسین علیه السلام در روز عاشورا نصحیت می کند تا کسی بعدا نگوید شاید سپاه روبرو حسین را نمی شناخته و از قصد او بی خبر بوده است.


پی نوشت:

(1) برخی بر این باورند که تقابل صریح رهبری با آقای روحانی و آیت الله هاشمی، نتیجه ی خوبی برای رهبری نخواهد داشت. این تکه از مطلبم جوابی بود بر کلام آنها که شاید فکر می کنند نتیجه مهم تر از وظیفه است. هر چند کلا این تقابل را به سود جامعه و رهبری می دانم و ان شاءالله باعث برگشتن آقای روحانی و آیت الله هاشمی از اشتباهات شان.

  • یه طلبه